تازه به نمایشگاه رسیده بودم.
انگار علاوه بر بازاریابی، نمایشگاه «تجهیزات فروشگاهی» و همینطور نمایشگاهی «مربوط به عشایر» نیز در محل نمایشگاه بین المللی در حال برگزاری بود. حیاط نمایشگاه غلغله بود و احتمالا برگزاری چندتایی نمایشگاهها هم در این ازدحام بیتاثیر نبود.
وارد اولین سالنی که علامت نمایشگاه تبلیغات و بازاریابی را داشت شدم. سالن ۴۰٫
بعد از رد کردن چند غرفهای که هدایای تبلیغاتی داشتند، در گوشهی سالن، به غرفهای رسیدم که هدایایی عجیب و نا آشنا در آن بود. از آنهایی وقتی هدیهشان گرفتی، باید حوصله داشته باشی و فکر کنی تا بفهمی به چه دردی میخورند!
در آن فضا، چیزی که باعث شد در رد شدن از آن غرفه (که در نگاه اول کاملا گنگ به نظر میرسید) کمی درنگ کنم، ویترین روبرویی غرفه بود. جایی که دقیقا روبروی راهرو و در بهترین دید برای رهگذران قرار داشت:
با خودم گفتم حتما منظورشان پرسونال برندینگ (برند سازی شخصی) است. اما به محتویات ویترین نمیخورد چنین منظوری داشته باشند…
برای پاسخ این سوالم هم که شده، به داخل غرفه رفتم و از بین شلوغی، گوش کردم تا ببینم از صحبتهای غرفهداران با بازدیدکنندگان چیزی متوجه میشوم یا نه.
شنیدم که خانمی، با حوصله یکی از محصولات غرفه را برای کسی توضیح میداد که:
“این ۵۲ دمنوش، برای ۵۲ شنبهی هفتههای سال ۹۶ طراحی شده و حاوی دمنوشهای گیاهی متناسب با هر مقطع زمانی سال ۹۶ هست … اگر دقت کنی، ما برای هر فصل از یک رنگ استفاده کردیم – شیشههای مربوط به فصل بهار، سبز؛ تابستان، قرمز … و تاریخ هر شنبه را هم روی شیشهی مربوطه نوشتهایم که میبینید … برای ۴ روز سخت سال ۹۶ هم، ۴ دمنوش آرامبخش حاوی گیاهان دارویی خاصی آماده کردیم که میتواند تنش روزهای سخت را قابل تحملتر کند …”
به نظر جالب میرسید. به جای سر رسیدهای تکراری، دمنوش به دیگران هدیه بدهی و حتی برای روزهای سختشان هم برنامه داشته باشی!
وقتی توضیحات خانم تمام شد، پرسیدم: قیمت این هدیه چقدر است؟
البته از جعبهی این هدیه، میشد حدس زد احتمالا ارزان نیست. اما آن لحظه هیچ برآوردی از قیمت تقریبی آن نداشتم.
– ۵۸۰ هزار تومان!
بلافاصله آقایی (که درواقع برای او توضیح میداد) پرسید: آن یکی که آنطرفتر توضیح دادید چطور؟ و به محصول دیگری در سمتی از غرفه اشاره کرد.
– آن هم ۴۵۰ هزار تومان!
البته تفاوت هدیه آن طرفی، این بود که بجای «هفتگی» برای هر «ماه» یک دمنوش خاص – البته با شیشههای بزرگتری – در نطر گرفته بودند.
با خودم فکر کردم: چه ایدهی جالبی. درست کردن هدیههای مخصوص و ویژه، برای قشر خاصی از جامعه – احتمالا مدیران رده بالا. احتمالا ارزش افزودهی خوبی هم ایجاد کردهاند.
کمی که با دقت غرفه را نگاه کردم، دیدم روی دیوار غرفهشان هم به خلاقیت و منحصربفرد بودن تاکید کردهاند. حتی در توضیح کار خودشان نوشتهاند: طراحی و تولید هدایای سفارشی.
در چند دقیقهای که غرفه را نگاه میکردم، سر یکی از آقایان غرفهدار خلوت شد. پرسیدم: این ویترینی که دارید چه معنیای میدهد؟
گفت:
“این، یک کار کاملا سفارشی، به سفارش یکی از مشتریان است، برای هدیه به پسرش. این پسر بچهای که در تابلو (چپ) میبینی. اسمش آرمان است.
آرمان یک نقاشی میکشد (تابلو راست) که در آن، مادرِ آرمان توسط گوزنها اسیر شده. در نقاشی آرمان، بتمن نجاتبخش مادرش میشود. ما ایده مان را از این میگیریم: بتمن در نقاشی آرمان، یک نماد است.
پس بتمن را جدا کردهایم (تابلو وسط) و آنرا به عنوان نمادی برای آرمان انتخاب کردیم.
حالا از روی این نماد، سمبل درست کردیم. آنرا روی دستبند چاپ کردیم. برای آن شخصیت، یک بازی فکری طراحی کردیم. عکس آنرا روی کوسن و ماگ چاپ کردیم. برای مادرش هم یک کیف در نظر گرفتیم و بتمن را هم در آن به کار بردیم تا محافظ مادر آرمان باشد. (به محصولات داخل ویترین اشاره میکرد)”.
من که گیج و مبهوت مانده بودم و تا بحال همچین چیزی به فکرم هم نرسیده بود، گفتم: واقعا جالب است … قیمت تمام شده همچین خدمتی چقدر است؟
آقای غرفهدار (با کمی چاشنی زرنگی) گفت: روی این کار نمیشود قیمت گذاشت…
گفتم: بالاخره برای مشتری چقدر تمام شده؟
گفت: هزینه ایده پردازی گروه ما، ۵ میلیون تومان است. و هزینه اجرا هم که جداست…
بعد از چند دقیقهای که عکسهایی از غرفهشان گرفتم، به خاطر خلاقیتشان تبریک گفتم و خداحافظی کردم تا به ادامه نمایشگاه برسم.
– – – – – – – – – – – – – – –
پینوشت. سایت گروه مارتیا.